Diary of Someone



به نام خدا
اومدم بنویسم یذره تا وقت خالی دارم
البته اونقدام خالی نیس ولی شاگردم پیام داد ک کاری براش پیش اومده و جلسه رو کنسل کرد.اگه معلمه یه کلاسه گروهی بودم الان سر کلاس بودم و به حاضرین درس میدادم و گور بابای غایبین، اما الان خصوصیه و کلاس تموم میشه با نبود همون یک نفر! الان تو ماه خرداد عه و میشه گفت سه ماهه تدریس رو شروع کردم، خب این اولین باره همچین حرکتی از یه شاگرد میبینم که بد موقع و یهویی کلاسو کنسل میکنه، راستش بدم اومد! غر هامو هم بهش زدم که چرا زودتر اطلاع نداده. هوای اتاقم خیلی گرمه دارم عصبی میشم. 
الان رسماً دوتا شاگرد دارم، فردام با یکی دیگش کلاس دارم شنبه امتحان سختی دارم، و از شنبه این هفته دشتم براش میخوندم تا الانو هنوز چنتا فصل دیگه باقی مونده ک بخونم.با امیرحسین کال میکنیم میخونیم.اون پیشنهاد داد.هرچی سعی کردم مقاوت کنم نشد.راستش نه ازش خوشم میاد نا اصن وقتی دوتایی میخونیم چیزی میفهمم.اصن باهاش نمیتونم تمرکز کنم.اصن دیگه صداشو میشنوم عوق میزنمبسکه روزی سه بار کال میکنیم درس میخونیم.باز شب هم قراره بیاد. . با علی تو رابطم.چار ماهی میشه حدوداً که هستش.رابطه خوب و ساده و معمولی و سالم.تقریبا.اون ازدواج میخواد.اما من نه، شک دارم. و هربار ک حرفشو میزنه بحثو میپیچونم.به یکی از همکلاسی هام که از قضا پسر هم هست قول داده بودم که پنجشنبه ینی فردا باهم بریم بیرون یه چیزی بخوریم یه گپی بزنیم عکاسی کنیمامیدوارم یادش رفته باشه و فردا پیام نده.خییلی کار دارم فردا.راستی.کرونادیروز رفتم تست کرونا دادم.احتمالا شنبه جوابش بیاد.خیلی بد بود تستش یه چیزیو تاااا تــــه کرد تو بینیم نامرد .رسید به مغزم خدایی خیلی درد داشت.کلی اشک ریختم

همین.فعلا برم شام
خدافظ.

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تکست مدیا مطالب اینترنتی ویشگون BitXurd کلید بهشتی turk dunyasi نوش استايل ایران فارکس نور و دانش اومگا چت |